گناهم چه بود

 

وقتي براي شعرهايم شمشير مي كشند

براي پرنده ي خيالم تير مي كشند

 

طعام وسوسه ام را ، تمام باغ ها بس اند

به روي تصوير بنفشه ها ، سير مي كشند

 

بيشه زار آرزوهايم ختن ها پُراند

براي شيطنت خرگوش ها ، شير مي كشند

 

عبور حادثه ها را نظاره مي كنم از ازل

بر چروك هاي پيشاني ام ، تقدير مي كشند

 

سروي قد كشيده سايه اش گوارا بود

براي رسم خانه ها ، بلوط پير مي كشند

 

دلارها قد كشيدند و افسانه گشت

به روح عشق خالصم ، لير مي كشند

 

سكوت بود وعشق بود و اشك بود و آه

گناهم چه بود كه برايم مير مي كشند