نگاهی عمیق به «تالش شناسی»(!) های ارمنستان
اشاره : ماهنامه «سراسری ، تخصصی، پژوهشی، آموزشی و تحلیلی» پادنگ
از آن دسته مجلات ایران است که در گیلان به مدیر مسئولی سرکار خانم
عاطفی فرد و سردبیری عمادنجفی نوکاشتی منتشر می شود و در طول 9سال
عمر پربرکت خود و با قلم شیوا و پرقدرت این بزرگ بانوی دانشمند گیلانی
تا بـه امـروز به شماره 90(فروردین 1391) رسیده و تـوانسته در بیـن اهـل
پژوهش ایران جایگاه رفیعی پیدا نماید و آینه وار به پیرامون خود آنگونه بنگرد
که در پایان بندی مقاله به طور سرگشاده به امضای پادنگ به آن پرداخته
است و اگر بازدیدکنندگان فهیم عمیقن به آن بنگرند الحق جای سپاس و تشکر دارد:
اصولن زیربنای همه ی همایش ها ، سیمینارها ، جشن ها و محفل های جورواجور سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، هنری و غیره از قانونی تبعیت می کند که به مقتضای زمانی و مکانی همان مقوله پیروی نماید و طرح ها و خواسته های آن را باید در مبحثی موشکافانه با ذره بینی هوشیارانه سبک و سنگین نمود. اینکه یک همایش در یک نقطه یی غیر قابل تعمیم با همان مقوله یا مبحث ، چگونه در دایره یی تجمیعی گنجانده می شود ، قوه ی تفکر و تعقل هر شخصی را منفل می نماید.
از طرفی دیگر، باید جستجوکرد درون مایه این مباحث ریشه در کجا داشته و دارد؟ آیا در مقطعی از زمان برای برگزاری مثلن همایش تاریخی گمشده در دیاری که هیچ سنخیتی با آن منطقه نداشته ، نبایست پی به رازو رمز های آن برد؟ خصوصن اینکه در مسیر همایش ها ی برون مرزی و روابط و مراودات رمزگونه و سر پوشیده میان نیروهای روشنفکر که به اصطلاح یا به ظاهر «زبان شناس» اما در قالب مراودات سیاسی و ایده های آنچنانی داشتن ، باید هم حس کنجکاوی خیلی ها تحریک نماید .این موضوعی نیست که بتوان آنرا برای پیشبرد مثلن «زبان شناسی» مثمر ثمر دانست ، بلکه در زیر لایه های خویش ناگفته هایی هم خواهد داشت و این روابط رمز گونه روزی همچون تارانیدن ابر توسط باد خود را نشان خواهد داد . کما اینکه دو دوره یی ست که همایشی به نام «تالش شناسی » آنهم در ارمنستان ـ کشوری که نه حتا یک تالش در آن حضور دارد و نه ده کوره یی که در آن تالشی سکونت داشته باشد که امروزه شده است طرف دار پُرپروپاقرص تالش و تالش شناسان!؟ و مدیر مجله یی در آنسو پیدا شده که دلش برای زبان مظلومی چون تالش می سوزد!اولین دوره این همایش در سال 2005(نقل به مضومن گزارش)در شهر ایروان برگزار شد و در همان بُرهه زمانی ،عده یی از تالشان اینسوی مرز شال و کلاه نموده و با اخذ ویزای خانواده گی آماده پرواز بودند که به قول امروزی ها در دقیقه نود تغییر ذائقه دادند ونرفتند. بعدها همان ها اولین منتقدین آن همایش ظهور نمودند! دومین دوره همایش نیز در 2011برگزار شد و در این دو همایش سنگین که اگر هزینه های آن سرانگشتی برآورد گردد ، لابد می بایست کشوری متقبل چنین هزینه یی شده باشد نه چند استاد دانشگاه و یا پژوهشگر؟!
همانگونه که مجله محلی دیگر در رشت که خود جزو «هیات گیلانی مدعو» به صراحت در گزارش مُرخم خود آورده است :«موضوع تالش نیز هر از گاهی مورد توجه و مطالعه دولت ها(هریک از منظری به سود خود) قرار می گیرد» و اینکه آیا این مدعو چیزی به سودش بوده است که به ایروان رفته است؟ و اگر بر فرض مثال ؛ دولت ارمنستان مخارج این همایش را نداده باشد و هزینه ی این همایش از جیب اساتید تامین شده باشد ، باز جای سؤال است این «زبان تالش» چقدر با ارزش است که یک گیلک گیلانی زیر سایه آن می خواهد برای خود در دانشگاه ایروان «کرسی» دست و پا نماید، اما زبان تالشی خود اهرم آن باشد ولی در محور هم قرار نگرفته باشد!که در این گزارش آمده است :« همه ی بخش های علمی و فرهنگی همایش از نظر ارایه و تنوع مقالات زبان شناسی و مردم شناسی [کدام مردم؟] و ایراد سخنرانی های تاریخی و پژوهشی از اهمیت و ارزش بسیار خوبی برخوردار بود» اما نگفتند؛ این اهمیت و ارزش بسیارخوب برای چه و چه کسانی بود ؟ گیلکان مدعو چه نقشی را می توانستند در آن ایفاء نمایند ؟ در این سفره ی نان ریحان «تالش شناسی» کرسی گیلک شناسی چه نقشی خواهد داشت ؟ غافل از اینکه از سطور بالای این گزارش به نوعی اعتراف هم شده است :« حتی در یکی از مقالات به صراحت از انتظار ظهور یک کشور ثالث و احتمالی با موجودیت تالشی در جوار جمهوری آذربایجان ... در کنار ارمنستان آرزو و استقبال شده است » ولی متأسفانه از آوردن نام نویسنده ی مقاله که چه کسی بوده خود داری می گردد و همه می دانند صاحب آن مقاله ساکن مُسکو همانی است که این کشور ثالث را حمایت و هدایت می کرد! اگر در الفبای سیاسی و شیطنت های زبانی که هر از گاه بیگانگان در حاشیه مرزها برای کشورها تدارک می بینند که در خود منطقه قفقاز به وفور شاهدش بوده ایم ـ آنچنان پیچیده و غیر مترقبه است که حتا سال ها می گذرد تازه اصل موضوع پژوهش های علمی شان که روایت «هانا آرنت» صهیونیست و پژوهش های ترجمه شده در ایران نمونه یی از خروار می تواند باشد .
مدیریت نشریه «قفقاز و ایران» که به عهده ی آساتوریان است ، آیا به درستی دریافته که همه ی مقالات را می توان در قالب «کشورسازی» ارایه داد و یا نه می بایست چندین مقاله در رابطه با «زبان شناسی» هم باید در کنارش باشد تا بتوان « پیام ویدئویی از یک فعال سیاسی تبعیدی تالش مقیم مُسکو » را برجسته و پر رنگ نمود!؟ وهم تابلوی راهنمایی باشد برای پویندگان آن کشور تالشی که قرار بود در جوار آذربایجان و در کنار ارمنستان متولد شود و هم سوژه ی چسبناکی باشد همچون « بررسی موردی واژه های تالشی لنکرانی با گیلکی رشت»؟!
جالب است خبری که روزنامه ی کیهان در شماره20158 تاریخ11اسفند 90 ص14 خود به نقل از روزنامه غرب گرای آزادلیق چاپ باکو که هم برای پژوهشگران تالش و هم برای گیلان شناسانی(!) که ادعای گیلان شناسی دارند مایه عبرت باشد آورده است :« انعقاد توافقنامه ای مبنی بر خرید تسلیحات نظامی از جمله هواپیماهای بدون سر نشین بین باکو و تل آویو به ارزش ا میلیارد و 600میلیون دلار خبر دادند و با اشاره به همکاری لابی صهیونیستی با لابی ارمنی نوشتند در زمینه بهره برداری از این تسلیحات و جلو گیری از استفاده احتمالی آنها علیه ارمنستان » منویاتی اتخاذ شده است و اگر به دقت به همایش های تالش شناسی ارمنستان و دعوت اشخاص بی شمار غیر تالش که به نام «تالش شناسی» و با سر هم نمودن چند واژه هم خانواده ـ بی آنکه به داد ستد تسلیحاتی که بین لابی های دیگر صهیونیستی با این کشورها توجه داشته باشند و دریابند که در کلاهک موشک های گوناگون واژه ساز که همان همایش ها در قالب فرهنگی باشد و در هم پیوندی با یک هدف ـ که قبلن مدیر نشریه محلی رشت در نوشتار سریالی خود تحت عنوان «در یک خانه و باهم» بی آنکه به همان واژه ها اعتنایی نماید به همان دامی می افتد که به عنوان لابی لقب گرفته است ؟!با توجه به همه ی آنچه که بازگو گردید در شگفتیم که چرا مدیر مسئول مجله ی محلی رشت که خود گیلک هم است و این تنوع زبانی که در گیلان حاکم است ، اصل را بر این قرار داده تا با چند واژه نچسبنده ی «تالشی لنکرانی و گیلکی رشت»(!) به دنبال «کُرسی زبان گیلکی» در آن دانشگاه باشد؟! بی آنکه حتا هیئتی را که به عنوان مدعو قلمداد شده است به خوانندگانش معرفی نماید که مثلن شخصی مدعو اصلی بوده ـ پسرش در آن دانشگاه چه نقشی داشته است ؟!
این حرف ما نیست بلکه در گوشی های یک عده تالش است که به ایروان نتوانسته اند بروند اما سوء هاضمه پیدا کرده و از دور می گویند لنگش کن(!) که در منطقه پیچیده و دست به دست می چرخد مبنی بر اینکه:« منابع آگاه اطلاع داده اند که هیئت گیلک زبان ، آنقدر در ارمنستان دست به دامن پروفسور آساتوریان و دیگر مسئولین کنفرانس شدند تا بلاخره ارمنی ها را راضی کردند که در دانشگاه ایروان کرسی گیلک شناسی و زبان و ادبیات گیلکی دایر شود »
این اتو بیوگرافی «همایش تالش شناسی ارمنستان » را می توان ، سکانس اول این دو قلمداد نمود.اما گزارش هایی در دست است که با گزارش اخیر مدیر مجله محلی رشت به نوعی مغایرت داشته و دارد و آنهم از نظر کمی و کیفی که ایشان یا صلاح را در آن دیدند همه ی آنچه که در ارمنستان گذشته بازگو ننماید تا فردا وبال گردنش شود و یا نه ، هدفی در این کار پنهان است . در گزارشی که در دست است آورده شده :«شنیده ها حکایت از آن دارد که در این کنفرانس ، شمار قابل توجهی از تالش شناسان چندین کشور شرکت داشتند. پروفسور گارنیک آساتوریان، دکتر واردان ووسکانیان، دکتر ویکتوریا آراکلووا، رومان سمباستیان، گارنیک گوورگییان، هاسمیک کیراکوسیان ، الهه تقوایی و پیمان متین همگی از ارمنستان، پروفسور علی گرانمایه از بریتانیا ، پروفسوراسنکندر امان اللهی از آمریکا، آندری آرشو از روسیه ، کاسپر تریستان از هلند ، تیمیرلان آیتبرو از داغستان ، بابک رضوانی از هلند، آسیه اسبقی از آلمان ، محمد جعفری دهقان ، شادی داوری، ابراهیم صفری ، معصومه ابراهیمی ، علی دبیحی ، [و از رشت چند نفری جملگی به عنوان مفاخر و پژوهشگر ایران و گیلان!!!]، جزء شرکت کنندگان در این کنفرانس بودند» .
همانگونه که واضح است شرکت کننده یی از آذربایجان وجود نداشت چرا که در همایش اول جنجال هایی که به راه افتاد و ضمن اینکه مناقشاتی که بین کشور ارمنستان و آذربایجان وجود دارد این امر مسیر نشده است و در تالش اینسوهم که می بینیم کسی نبوده برود و یا باز ویزا گرفته بودند و ... اما مسئله اینجاست سانسور نمودن افراد توسط گزارشگر مجله محلی رشت به چه معنی است؟ سوال است اشخاصی که در اقصی نقاط جهان در ایروان گرد هم آمده بودند مدیر مسئول مجله ی محلی رشت شناختی نسبت به آنها داشته است ؟ چرا خود این مدعوین را در یک جمله کوتاه«هیات گیلانی مدعو» خلاصه نموده است ؟ چرا در کنار کسی قرار گرفته که تا دیروز با این جمله بدرقه اش نموده بودند:« جای بسی تأمل و شگفتی دارد؛ بیان مطالبی خلاف واقع و به دور از واقعیت؛ بدون هیچ سند و مدرکی؛ و متهم نمودن فعالان فرهنگی منطقه ی تالش به توهم پنداری؛ حقیقتا به دور از رسالت فرهنگی یک نشریه و روز نامه نگار حرفه ای می باشد ... این ادعای شما دقیقا شبیه ادعای [قوم گرایان ] است ... اگر نگوئیم سراسر، بلکه اکثر آن ناراستی، توهین و افترایی است که به مردم شریف تالش و فعالین فرهنگی و اجتماعی آن زده است... زیرا زندگی در رشت و زدن حرفهای روشفکرانه در کنار نعمت های فراوان، انسان را از واقعیات به دور می کند. »
اما سؤالی دیگری که جای تأمل دارد اینست که چگونه است تا یکی از گیلکان علیه تالش سخنی می گوید به محض تشخیص هویت آنرا گزینش نموده تا فردا از آن بهره ابزاری ببرد که نمونه بارز آن شماره 100 مجله محلی رشت است که یکی از مدعوین در آن علیه تالشان گفته بود:« به یاد بیاوریم که افرادی غیر مسئول به حرکت هایی غیر معقول دست زده بودند و موضوع «تالشستان » را مطرح کردند و خواستار جدا شدن آن از پیکره استان گیلان بودند ، موضوعی که صدای پای سیاسیون با هدفی غیر از آن چه که نفع ملی در آن باشد ، شنیده می شد» این حرکت انتحاری آقای مدعو به ارمنستان بعد از سه سال پاداش به او تعلق می گیرد آنهم پرواز به کنفرانس ارمنستان!؟ این سؤال را بایستی مدر مجله محلی رشت پاسخ دهد شکار این افراد در تالش به عهده چه کسی است ؟ حال با این احتساب دانشگاه گیلان که به مثابه ی دو کفه ترازوی بین گیلک و تالش است بایست به کدام سمت و سو متمایل گردد؟ آیا از اخذ «کرسی گیلک شناسی» حمایت نماید یا از مظلومیت تالش ایران ؟
پادنگ : حال می بینیم هر پژوهشکده ای که تابلوی آن بالا می رود و در ارشاد ، دانشگاه ها ، در آموزش پرورش و میراث فرهنگی و هرجا که بحث راه و کار روی خردمندی و ایمان باشد و جایگاهی به اندیشه های سالم و درست اختصاص داده شود ، افکار مدیران تازه وارد به این استان را با دلالانی از دو جریان اصول گرایان طمع کار دین نما و اصلاح طلبان دوگانه صفت اغفال نموده و سوار بر موج پژوهشگری می شوند . ایکاش این افراد را مفاخر یا پژوهشگر نمی نامیدند! تا مراکز پژوهشی گیلان به دکه فخر فروشی و پژوهش رُبایی مبدل نمی شد؛ و مدیران ارشد استان در عمق فرهنگ این استان تنها به خواندن تکراری پیشینه گیلان اکتفا نمی کردند. این هشدارها را از سال 59 به اغفال شوندگان این جریان تاکنون داده ام . اما ترفند دیگری آورده می شود! و نیوشندگان به دشواری تفهیم می شوند. صدها پرسش را برای از دست ندادن جایگاه شان بی پاسخ می گذارند و نابلدتر از همه ، اینها دیگر جایمان را در همایش ها و پژوهشگاه ها خالی نمی کنند و بدلکاران صامت را برای پُرکردن صندلی و طولانی کردن لیست پژوهنده دعوت می نمایند.
منبع : ماهنامه پادنگ شماره 90 فروردین 1391